آثار سعدی، از برجستهترین نمونههای متون کلاسیک است که نمایندۀ تمامعیار فرهنگ و ادبیات فارسی است. وی در این آثار، از متون قبل از خود متأثر بوده است و ارتباطی که میان نوشته های قبل از سعدی با آثار او وجود داشته، کاملاً نمایان است. یکی از این آثار، شاهنامۀ فردوسی است. ه چکیده کامل
آثار سعدی، از برجستهترین نمونههای متون کلاسیک است که نمایندۀ تمامعیار فرهنگ و ادبیات فارسی است. وی در این آثار، از متون قبل از خود متأثر بوده است و ارتباطی که میان نوشته های قبل از سعدی با آثار او وجود داشته، کاملاً نمایان است. یکی از این آثار، شاهنامۀ فردوسی است. هدف از این پژوهش، نشان دادن این ارتباط متنی میان آثار سعدی و شاهنامه فردوسی است که برای به انجام رساندن چنین عملی، از نظریۀ ترامتنیت «ژرار ژنت» که یک نظریۀ کامل در ارتباط بین متون است استفاده کرده ایم و پیوندی را که میان نوشته های سعدی و فردوسی دیده میشود، به طور کامل در تمام جنبه-های آن بررسی کرده ایم و به این نتیجه رسیده ایم که آثار سعدی، نمونۀ کاملی از یک ترامتنیت محسوب می شود که با آوردن شواهد و با روش تحلیلی- توصیفی و شرح و تفسیر ابیات آن، وجود کامل ترامتنیتی را که نسبت به شاهنامه فردوسی در آثارش وجود دارد، به اثبات رسانیده ایم.
پرونده مقاله
یکی از حوزه هایی که سرايندگان و راويان از عهد باستان تا دورة اسلامی در روند تکوین تاریخی آن نقش داشته اند، شاهنامه سرایی و حماسه های شفاهی بوده است. سرایش سرودها و تشکیل روایات و داستان های حماسی از طریق ترکیب و گسترش نقلی این روایات، داستان های حماسی را ایجاد می کرده ا چکیده کامل
یکی از حوزه هایی که سرايندگان و راويان از عهد باستان تا دورة اسلامی در روند تکوین تاریخی آن نقش داشته اند، شاهنامه سرایی و حماسه های شفاهی بوده است. سرایش سرودها و تشکیل روایات و داستان های حماسی از طریق ترکیب و گسترش نقلی این روایات، داستان های حماسی را ایجاد می کرده است. طبقات کهن راویان چون گوسان ها و خنیاگران که جای خود را به راویان اعصار بعد چون بلبل ها و نقّالان می دهند و شکل گیری ادبیات مکتوب بر مبنای ادبیات شفاهی، مهم ترین ویژگی های این حوزه است. اين جستار، بر مبناي شواهد متني و تاريخي موجود، به جايگاه سنت روايت شفاهـي در ايران باستـان و تداوم سنت های ادبی مربوط بدان در شاهنامه سرایی و شکل گیری حماسه های شفاهی فارسی در ادبيات عصر اسلامي پرداخته، نقش تاریخی این راوی- سرایندگان را در روند نظم روایات پهلوانی بررسی کرده است
پرونده مقاله
این مقاله ميخواهد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی نشان دهد که تعلق فردوسی به عصر طلایی تمدن ایرانی که خرد گرایی ویژگی ممتاز آن به شمار میآید، درخشش خرد در فرهنگ باستانی ایران که وی میراثدار آن است و جایگاه خرد در مذهب تشیع که مذهب مختار اوست، هیچ یک خاطر فرزانۀ طوس چکیده کامل
این مقاله ميخواهد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی نشان دهد که تعلق فردوسی به عصر طلایی تمدن ایرانی که خرد گرایی ویژگی ممتاز آن به شمار میآید، درخشش خرد در فرهنگ باستانی ایران که وی میراثدار آن است و جایگاه خرد در مذهب تشیع که مذهب مختار اوست، هیچ یک خاطر فرزانۀ طوس را که خود نیز بنا بر استعداد شخصی حکیمی خردباور و خردپذیر است، از توجه به وجوه منفی و ناپسندیدۀ خرد منصرف نساخته است. از اینرو بهرغم باور غالب، شاهنامه تنها عرصۀ ستایش خرد نیست، بلکه از خردِ ناستوده و آسیبهای آن نیز سخنها دارد.
یافتههای مقالۀ حاضر، هم چنین ابهام موجود در خوانش و مفهوم بیتی از مقدمۀ شاهنامه را که عبارتست از:
ازو شادمانی و زویت غمیست
و زویت فزونی و هم زو کمیست
مرتفع میسازد و نظر مخاطبان را به آسیب شناسی خرد از منظر فردوسی جلب کند.
نگارنده با وجود جست و جو در حاصلِ تتبعات شاهنامه پژوهان، قرائت و معنی پیشنهادی مقالۀ حاضر برای بیت یادشده و نیز بحث «نقد خرد در شاهنامه» را فاقد پیشینه یافته است.
پرونده مقاله
یکی از موضوعات نقد جدید، بررسی زبان در آثار ادبی است. الگوی بررسی زبان حماسی، چگونگی زبان شعر حماسی را در سطوح گوناگونِ آوایی و موسیقایی، واژگانی و نحوی، بلاغی و ادبی، محتوایی و درونمایهای بررسی ميكند تا چگونگی تجلّی نوع ادبی حماسه در زبان را کشف و توصیف کند. به همین چکیده کامل
یکی از موضوعات نقد جدید، بررسی زبان در آثار ادبی است. الگوی بررسی زبان حماسی، چگونگی زبان شعر حماسی را در سطوح گوناگونِ آوایی و موسیقایی، واژگانی و نحوی، بلاغی و ادبی، محتوایی و درونمایهای بررسی ميكند تا چگونگی تجلّی نوع ادبی حماسه در زبان را کشف و توصیف کند. به همین منظور نگارنده در این مقاله، با استفاده از نظریات نقد جدید، بهویژه صورتگرایی و بر اساس زبان حماسی معیار (شاهنامة فردوسی) یک الگو برای بررسی زبان حماسی در سطوح گوناگون، طراحی نموده است و در هر سطح، شاخصهای لازم را تبیین کرده و سپس چگونگی ظهور آن شاخصها در زبان حماسی را، با بيان شواهدی از متون حماسی، بهویژه شاهنامة فردوسی نشان داده است تا بر اساس آن بتوان اولاً به ویژگیهای زبان حماسی دست یافت و ثانیاً این شاخصها را در متون حماسی منظوم آزمود و به میزان موفقیّت یا عدم موفقیّت شاعران حماسهسرای پس از فردوسی، در بهکارگیری زبان حماسی پی برد. بر اساس همین الگو و در این مقاله مشخص شده است که مثلاً باذل مشهدی، به عنوان یکی از مقلدان زبان حماسی معیار، در استفاده از زبان حماسی موفقیّت چشمگیری کسب نکرده است و در برخی از وجوه زبان حماسی از جمله انواع موسیقی شعر حماسی، ترکیب سازی، جزالت شعر حماسی و تصویرسازی دچار ضعف و کاستی است.
پرونده مقاله
اطلاعات بسيار مهمي دربارة وجود کتابي به زبان يوناني در تاريخ و افسانههاي ايراني که بخشي از آن شبيه کارنامه اردشير بابکان به نظر میرسد، در نوشتههاي نخستين مورخ ارمني قرن پنجم ميلادي، موسي خُورِني، ثبت شده است. در گزارش کوتاهِ اين مورخ، بخشي از اين افسانهها دربارة ار چکیده کامل
اطلاعات بسيار مهمي دربارة وجود کتابي به زبان يوناني در تاريخ و افسانههاي ايراني که بخشي از آن شبيه کارنامه اردشير بابکان به نظر میرسد، در نوشتههاي نخستين مورخ ارمني قرن پنجم ميلادي، موسي خُورِني، ثبت شده است. در گزارش کوتاهِ اين مورخ، بخشي از اين افسانهها دربارة اردشير و بخش ديگري از آنها به شخصيتهاي اساطيري و تاريخي ديگر مربوط ميشوند، اما غالب محققان و از جمله تئودور نولدکه، به اشتباه، همة اين افسانهها را یکجا مربوط به اردشير پنداشتهاند. اين امر به استنتاج نادرست در ديگر زمينهها بهويژه دربارة افسانه پرورش کوروش انجاميده است. از سوي ديگر اساساً این گزارش خورني دربارة کتاب مذکور که حاوي نام نويسنده و نيز مترجم ايراني آن هم هست، سخت مورد بيتوجهي قرار گرفته است.
در مقالة حاضر دلايل رد اين اشتباهِ رايج، بيان شده و علاوه بر آن کوشش شده تا به ويژه بر اساس پژوهشهاي جديد محققان ارمني و با تکيه بر اصول زبانشناسي، به تجزيه و تحليل گزارش خورني و مقايسه آن با متن کارنامه پرداخته شود. از نامهاي نويسنده و مترجم کتاب که تاکنون ناشناخته مانده و فقط با ضبطهاي آشفته و مغشوش در معدودي از کتابها آمده، نیز صورتبندي صحيحتري ارائه گردیده است. برای اطمینان بیشتر افسانههايي که خورني به آنها اشاره کرده با متن کارنامه، ترجمههاي ارمني و فرانسه و نيز با روايت شاهنامه مقابله شده است. نتايج بهدست آمده ميتواند براي پژوهش درباره کارنامه اردشير بابکان، اساطير و ادبيات ايران باستان و مخصوصاً منابع از ميان رفتهاي همچون خداينامه و تاريخ روابط ادبي ايران و غرب در دورة باستان و ارزیابی شیوه تاریخنویسی موسی خورنی راهگشا باشد.
پرونده مقاله
از ميان داستانهاي دورههاي سهگانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستانهاي دوره پهلواني زمينههايي استوارتر و جذابتر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستانهاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانهاي چکیده کامل
از ميان داستانهاي دورههاي سهگانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستانهاي دوره پهلواني زمينههايي استوارتر و جذابتر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستانهاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانهاي به نام پهلوان، با كنشها و احساسهايي به طور فزاينده از نوع رفتارها و عواطف انسان معمولي از يك سو، و گرايش فردوسي به كاوش و گُزارد انگيزههاي دروني پهلوانان در برابر رويدادهاي حماسي از سوي ديگر، بُعد شخصيت (قهرمان) پردازي را ژرفتر كرده و ساختار را از سطح روايت حماسي صرف به سطح ساختار درامي و تجسّم عملي تحول بخشيده كه جلوه آن در برخي از داستانهاي پهلواني بارزتر است. بررسي جنبههاي دراماتيك داستانهاي پهلواني، افزوده بر شناسايي قابليتهاي نمايش، به تشخيص روشمندانه و درستتر هويّت نوعي آنها نيز كمك بسياري ميكند.
مقاله حاضر، با گزينش يكي از معروفترين داستانهاي پهلواني شاهنامه، داستان رستم و سهراب و با تأكيد مقدماتي بر اصالت روايت ايراني آن در قياس با روايتهاي غيرايراني و همچنين درنگي بر نام نوعي، به واكاوي جنبههاي دراماتيك آن بر پايه پوئتيكاي ارسطو، به منزله كهنترين و – در عين حال- معتبرترين رساله در شناخت ساز وكار درام درآثار منظوم و غيرمنظورم كلاسيك، ميپردازد و نتايج كار خود را برميشمارد.
پرونده مقاله
فردوسی شاعر بلند آوازة ایران زمین است که با سرودن شاهنامه بهعنوان یکی از گرانسنگترین آثار حماسي، در آسمان شعر و ادب فارسی درخشید. در قرن هفتم هجري، نخستین ترجمة عربي از شاهنامه توسط فتح بن علی بنداری اصفهاني، به فرمان ملك معظّم عيسي ايوبي انجام شد. این ترجمة منثور و چکیده کامل
فردوسی شاعر بلند آوازة ایران زمین است که با سرودن شاهنامه بهعنوان یکی از گرانسنگترین آثار حماسي، در آسمان شعر و ادب فارسی درخشید. در قرن هفتم هجري، نخستین ترجمة عربي از شاهنامه توسط فتح بن علی بنداری اصفهاني، به فرمان ملك معظّم عيسي ايوبي انجام شد. این ترجمة منثور و مختصر كه جنبة هنري و زيباشناختي شاهنامه را وانهاده بود، تا دورة معاصر در ادبیات عربی تأثیر چشمگیری نداشت؛ اما در دورة معاصر و به فضل تلاشهاي بيوقفة برخي از ناقدان و نويسندگان جهان عرب، از جمله عبدالوهاب عزّام كه به زبان فارسي تسلط داشت و پژوهشهاي گستردهاي در زمينة شاهنامه به زبان عربي انجام داد، برخي شاعران و اديبان معاصر عرب تحت تأثير فردوسي قرار گرفته و او را الگو و اسوة شعري خود قرار دادند و از فردوسي بهعنوان شاعري بزرگ و الگويي بي همتا ياد كردند؛ اما داستانهاي شاهنامه در آثار شاعران عرب چندان بازتابي نداشت، كه گرايش به ادبيات غرب، ترجمة منثور و از بين رفتن ويژگيهاي ادبي آن در ترجمه و فراهم نبودن زمينة حماسه در ادبيات عربي از دلايل آن است.
پرونده مقاله
در تجزية سطوح سبكي هر شاعر، يكي از عناصر مهم مربوط به صور خيال، رنگ است كه افكار و عواطف وي را از سويي، و موضوع و درونماية اثر را از سوي ديگر به هم مربوط ميسازد. لذا بررسي نحوۀ کاربرد رنگ در آثار شاعران صاحب سبك و غير مقلد دريچهاي به روي شناخت عوالم دروني ايشان است و چکیده کامل
در تجزية سطوح سبكي هر شاعر، يكي از عناصر مهم مربوط به صور خيال، رنگ است كه افكار و عواطف وي را از سويي، و موضوع و درونماية اثر را از سوي ديگر به هم مربوط ميسازد. لذا بررسي نحوۀ کاربرد رنگ در آثار شاعران صاحب سبك و غير مقلد دريچهاي به روي شناخت عوالم دروني ايشان است و در عين حال نقدي است بر ميزان توانايي هنري و ادبي آنها در بهره گرفتن از عناصر مختلف خيال.
در پي اين هدف، مقاله حاضر چگونگي بهكارگيري رنگ را در صور خيال فردوسي و توجه شاعر را به تناسب و هماهنگي رنگها با هستة روايي داستانهاي شاهنامه بررسي كرده، نشان میدهد که رنگ در صورخيال فردوسی اصالت ندارد، اما رابطة معناداری ميان کاربرد رنگ با مضمون، حوادث و وقايع داستانها ديده ميشود. به همین دلیل، رنگ اسب پهلوانان در موارد متعدد با هستۀروایی داستان و اتیمولوژی نام صاحبانشان ارتباط پیدا میکند و نیز درفش هر پهلوان با رنگ و نقش ویژهای ظاهر میشود. همینطور رنگ خیمۀ هر یک از نامداران متفاوت با دیگران است. اینهمه در برخی موارد قابلیت تأویل نمادین پیدا میکند و مهارت فردوسی را در استفاده از تمام گنجایشهای ادبی نشان میدهد.
در اين مقاله با عرضه بسامد هر یک از رنگهای بهکار رفته در شاهنامه، امکان مقایسۀ دقیق کاربرد رنگها در شاهنامه فراهم آمده و نشان میدهد که 69/53% از فضای رنگهای بهکار رفته در شاهنامه، به مناسبت فضای حماسه و جنگ و پیکار، به رنگهای سرد و تیره تعلق دارد و گروه رنگ سیاه با 29/33% کاربرد در رأس رنگها قرار گرفته است.
پرونده مقاله
كندو كاوهاي كارل گوستاو يونگ، در قلمرو اساطير و يافتههاي وي، دستمايه منتقدان بسياري، براي بررسي آثار ادبي قرار گرفته است. در پژوهش حاضر، شاهنامه فردوسي خصوصاً داستان سیاوش كه مجموعه عظيمي از روايات اساطيري و تاريخي ايرانيان باستان است بررسي گرديد و در چهارچوب فرايند فر چکیده کامل
كندو كاوهاي كارل گوستاو يونگ، در قلمرو اساطير و يافتههاي وي، دستمايه منتقدان بسياري، براي بررسي آثار ادبي قرار گرفته است. در پژوهش حاضر، شاهنامه فردوسي خصوصاً داستان سیاوش كه مجموعه عظيمي از روايات اساطيري و تاريخي ايرانيان باستان است بررسي گرديد و در چهارچوب فرايند فرديت يونگ و كهن الگوهاي من، قهرمان، سايه، پرسونا، پير دانا و خويشتن، كنشها و كاركردهاي قهرمانان و شخصيتهاي داستان سیاوش ارزيابي شد و چگونگي تبلور هر يك از اين كهن الگوها به عنوان مسئله اصلی این تحقیق مشخص گرديد. ضمن آنكه به نمودهاي كهن الگوهايي چون آنيما، آنيموس، مادر، ماندلا، مانا و تولد دوباره نيز اشاره شده است.
روش تحقیق در این پژوهش تحلیل محتوا بوده است. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه افراسياب نمود كهن الگوي سايه و رستم، تبلور كهن الگوي قهرمان و خوابگزار افراسیاب، بيانگر كهن الگوي پير دانا هستند. همچنين كهن الگوي خويشتن در شخصيت كيخسرو بروز مييابد. ضمن آنكه، عروج كيخسرو و مرگ سياوش نيز نمونههايي از مرگ و تولد دوباره در شاهنامه است.
تكرار اين مضامين، در بخشهاي سه گانه اساطيري، پهلواني و تاريخي شاهنامه، هماهنگي ميان اين سه بخش را در چگونگي بروز كهن الگوها نشان ميدهد و این اصل را بیان میکند که محتوای کهن الگوها به صورت مستمر اما در شکلهای گوناگون ظهور مییابد.
پرونده مقاله
مهابهارات اثر حماسي هندوان روايتگر جنگ پاندوان و كوروها بر سرحكومت منطقهاي به نام هستناپور است. در اين جنگ كه هيجده روز به طول ميانجامد پاندوان برپسرعموهاي خود پيروز ميشوند. ارجن در ميان باقي قهرمانان اين كتاب از نظرگاههاي متفاوت شبيه رستم، جهان پهلوان شاهنامه است. چکیده کامل
مهابهارات اثر حماسي هندوان روايتگر جنگ پاندوان و كوروها بر سرحكومت منطقهاي به نام هستناپور است. در اين جنگ كه هيجده روز به طول ميانجامد پاندوان برپسرعموهاي خود پيروز ميشوند. ارجن در ميان باقي قهرمانان اين كتاب از نظرگاههاي متفاوت شبيه رستم، جهان پهلوان شاهنامه است. اين مقاله به مقايسه دو قهرمان از دو فرهنگ حماسي پرداخته است؛ ارتباط با خدايان، ازدواج در شهري بيگانه، جنگ با حاصل اين ازدواج كه پسري است، آگاهي از وجود دارويي زندگيبخش، رفتن به سفرهاي خطرناك هفتگانه، كشتن برادر از جمله موارد مشترك ميان اين دو قهرمان است. اين مقاله بر آن است كه سرايندگان مهابهارات در پرداخت شخصيت ارجن احتمالاً متأثر از داستانهاي حماسي ايران درباره رستم بودهاند؛ داستانهايي كه به زعم بسياري از پژوهشگران منشأ سكايي داشتند ارتباطات فرهنگي ميان ايران و هند، مهاجرت بسياري از اقوام و نژادها از جمله سكاها به هند و بردن آيينها، باورها، اساطير، داستانهاي حماسي بدان سامان از دلايل اثرپذيري هندوان از داستانهاي حماسي ايران ميتواند باشد كه در اين مقاله ضمن اشاره به آنها، مشابهتهاي ميان دو شخصيت نيز نشان داده خواهد شد. پيش از اين نيز دارمستتر در مقالهاي تاثيرپذيري حماسه هندوان را از داستان كيخسرو نشان داده بود.
پرونده مقاله
هدف از تدوين اين مقاله اين بود كه داستان «خسرو و شيرين» را كه در دو منظومه متفاوت آمده است، به صورت تطبيقي با هم مقايسه كنيم. نخست خلاصهاي از دو منظومه؛ يعني شاهنامه و خسرو و شيرين نظامي فراهم آورديم تا چهارچوب و طرح كلي داستان در دو منظومه پيش چشم خواننده باشد. سپس چکیده کامل
هدف از تدوين اين مقاله اين بود كه داستان «خسرو و شيرين» را كه در دو منظومه متفاوت آمده است، به صورت تطبيقي با هم مقايسه كنيم. نخست خلاصهاي از دو منظومه؛ يعني شاهنامه و خسرو و شيرين نظامي فراهم آورديم تا چهارچوب و طرح كلي داستان در دو منظومه پيش چشم خواننده باشد. سپس دو صورت اينداستان را با يك منبع تاريخي مقايسه كردهايم تا معلوم شود كدام يك از سرايندگان به روايات تاريخي پايبندتر بودهاند. مسلماً اين مراجعه ميبايست به منبعي صورت گيرد كه قبل از اين دو منظومه به رشته تحرير در آمده باشد؛ چرا كه احتمال اينكه تاريخهاي بعدي خود تحت تأثير يكي از اين دو منظومه باشند، كم نيست. در ضمن ممكن است در طول زمان شاخ و برگهايي به اين داستان افزوده و وارد تاريخ شود. براي اين كار تاريخ طبري را انتخاب كرديم كه از همه منابع قديميتر است و خلاصهاي هم از روايت تاريخ طبري فراهم كرديم تا دو خلاصه قبلي را با اين يكي محك بزنيم. مواردي نيز بود كه در شاهنامه يا خسرو و شيرين يا هر دو ذكر شده بود، وليدر تاريخ طبري نبود. در چنين مواردي نيز به كتابهاي مجمل التواريخ و تاريخ ثعالبي مراجعه كرديم كه حداقل قبل از نظامي تأليف يافتهاند.
پرونده مقاله
اسطورهشناسان، رويکردهاي گوناگوني به اسطوره داشتهاند. رويکرد باستانشناختي به اسطوره بيسابقه است. اگر در گذشته کساني مانند اوهمريستها تلاش ميکردهاند تا از راه قداستزدايي، خدايان اسطورهاي را تا حد شخصيتهايي زميني فرو بکاهند، اين کار آنها هيچ ميانهاي با دانش باس چکیده کامل
اسطورهشناسان، رويکردهاي گوناگوني به اسطوره داشتهاند. رويکرد باستانشناختي به اسطوره بيسابقه است. اگر در گذشته کساني مانند اوهمريستها تلاش ميکردهاند تا از راه قداستزدايي، خدايان اسطورهاي را تا حد شخصيتهايي زميني فرو بکاهند، اين کار آنها هيچ ميانهاي با دانش باستانشناسي که دانش جديدي است نداشته و با آنچه در اين پژوهش دنبال شده نيز اختلاف ژرف دارد. اين تحقيق در پي آن بوده تا اسطورۀ کيومرث را بر مبناي مباحث دانش باستانشناسي گزارش کند. نتيجۀ شگفتانگيزي که به دست آمده، اين است: دورۀ کيومرث مطابق است با دورۀ پارينه سنگي مياني و انسان کيومرثي مطابق است با انسان نئاندرتال (هوموساپين نخستين)؛ فرهنگ او، فرهنگ موسترين و مختصات آب و هوايي زمان او، مختصات آب و هوايي آخرين عصر يخبندان است. روشهايي که در اين تحقيق به کار گرفته شده مأخوذ از باستانشناسي است (لايهنگاري و گونهشناسي). اين تحقيق ميتواند سرآغازي بر شناخت اسطورهها از دريچۀ دانش باستانشناسي باشد.
پرونده مقاله
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلحاندیشانه صحبت شده است. توزیع گستردۀ ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام میشود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرتگرایی در روش حکومت داری و دوری از ان چکیده کامل
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلحاندیشانه صحبت شده است. توزیع گستردۀ ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام میشود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرتگرایی در روش حکومت داری و دوری از انفراد در تقسیم جهان که کار فریدون است و گفت وگومحوری در حل منازعات در میان قهرمانان و تکیه برکشف راه حل صلح و رد مطلق خشونت و دوری از استفاده از قدرت نظامی برای حل اختلافات و عدم تعلق به دنیا و دوری از سماجت و جدال برای ماندن در حاکمیت و قدرت، که ویژگی ایرج در مواجهه با برادران است و توجه ویژه به داد و دادگری و دوری از ستم و ستمگری در کردار و گفتار فریدون. آنچه فریدون از آن بهره برده است و نیز کنش، گفتار و اندیشۀ قهرمانان ایرانی در داستان فریدون، با دیدگاه های صلح دوستی امروزی انطباق دارد.
پرونده مقاله
بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با اینهمه، فردوسی در آغاز پادشاهی او میگوید: «یکی دختری بود بوران بهنام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا میکند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان چکیده کامل
بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با اینهمه، فردوسی در آغاز پادشاهی او میگوید: «یکی دختری بود بوران بهنام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا میکند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان، ناشی از پادشاهی این زن بوده است. در پی پاسخ به این سؤال که «از دو سوی تناقض، کدامیک حقیقت دارد» و «علت تناقض یادشده چه میتواند باشد»، نویسنده مقاله، روایت شاهنامه از کشورداری بوران را به محک منابع تاریخی زده است. دادههای تحقیق نشان میدهد هیچ گزارش منفی دربارۀ بوران وجود ندارد و تمام مورخان، مفصلتر از فردوسی، کشورداری وی را به نیکی گزارش کردهاند. پس چرا فردوسی چنین سروده است؟ نویسنده، با طرح احتمالاتی، به این نتیجه رسیده است که بیت مزبور نه در ارتباط با چگونگی کشورداری بوران، بلکه ناشی از التزام فردوسی به پیشفرضهایی بوده که در سایه باورهای دینی روزگار وی شکل گرفته بود. ردیابی پیشفرضها ما را به این حدیث منسوب به پیامبر (ص) میرساند: «قومی که زمام امور خود را به دست زنی بسپارد، هرگز رستگار نمیشود». اسناد حدیث، اعتبار آن را تأیید نمیکند و حدیث در منابع متقدم شیعی هم نیامده است؛ اما سایۀ فرهنگی اجتماعی آن در جامعه فردوسی موجب این پیشفرض شده است که اگر زن پادشاه شود، مملکت خراب میشود. پس شاعر در تناقض میان آن حقایق تاریخی و این پیشفرضاجتماعی مانده و نتیجهاش، تناقض در سرودن داستان بوران شده است؛ هرچند کلیت شاهنامه، نگاه منفی به زنان را تأیید نمیکند.
پرونده مقاله